همین قدر می فهمم از عاشورا
همین امسال از اهل معرفتی شنیدم که امام حسین آمده است تا غلام ها را و
انسان ها را آزاد کند امام حر می خواهد نه غلام. او در همان ظهر عاشورا
غلامش را که او نیز حر شده بود آزاد کرد و رفت. در مقابل این سخن کمی بیشتر
درنگ کردم و دانستم که آری به راستی امام آمده است تا بسیاری از این حرها
را و بسیاری از این امثال من و تو را آزاد کند. حرهایی که امروز در کربلای
سوریه آمده اند به سمت فریاد عطشناک اباعبدالله و در پاسخ خون پنج هزار
شیعه ی سربریده در کربلای سوریه دارند با این همه ابن زیاد می جنگند.
حالا فکر می کنم که دو کربلا وجود دارد. کربلای در حال حرکت و زنده و کربلای مرده. دو حسین وجود دارد حسین زنده و حسینی که در هزار و چهارصد سال قبل سر مبارکش را جدا کردند و تا هنوز دست به دست بر نیزه می چرخانند. گاهی نوازشش می کنند و گاهی با خیزران جهل بر لب و دندان مبارکش می زنند.
این روزها به شدت در معرض قضاوتیم. همه ی ما. شاعر آگاه شعر ولایی را به تهمتی بزرگ می کوبند. همان گونه که روزی شهید مطهری آن شهید راستین و آن ناصر واقعی حسین را با طعن و نیش و کنایه می نواختند.
امروز تو را به زور وا می دارند که از کربلای بی روح و مرده حمایت کنی و کربلای زنده را بگذاری و بگذری. حسینی را دوست داشته باشی که کاری با یزید و یزیدیان زمانه نداشته باشد. اگر در مجلس به اصطلاح حسینی شان شعری برای کربلای غزه و سوریه بخوانی تو را از مجلس شان بیرون می کنند. و اگر خلاف نظرشان حرفی بزنی با تهمت و افترا و پیامک و اطلاعیه و خبرگزاری و تهدید و تطمیع در صدد ریشه کن کردن فریاد تو برمی ایند و فی الفور به امام زمان خودشان - که با امام زمان واقعی بسیار تا بسیار متفاوت است تسلیت می گویند و بر سر و صورت می زنند که وادینا و واپیغمبرا و وا حسینا.
حسین (ع) از آن همه است. حسینی که من می شناسم همان حسینی ست که ملت در بند و هندوی هند را شصت سال قبل از زیر چنگال استعمار انگلستان آزاد کرد و حالا دارد در حوالی مزار خواهرش زینب(س) به بچه های مظلوم حزب الله آب می رساند. حسینی که من می شناسم خود خود حسین است نه سین سین سین هایی که از اکوهای گران شما بیرون می اید.
مرا ببخشید که حسین من کمی تا قسمتی با حسین شما فرق می کند.
برگرفته از وبلاگ شخصی استاد قزوه با نام عشق علیه السلام
حالا فکر می کنم که دو کربلا وجود دارد. کربلای در حال حرکت و زنده و کربلای مرده. دو حسین وجود دارد حسین زنده و حسینی که در هزار و چهارصد سال قبل سر مبارکش را جدا کردند و تا هنوز دست به دست بر نیزه می چرخانند. گاهی نوازشش می کنند و گاهی با خیزران جهل بر لب و دندان مبارکش می زنند.
این روزها به شدت در معرض قضاوتیم. همه ی ما. شاعر آگاه شعر ولایی را به تهمتی بزرگ می کوبند. همان گونه که روزی شهید مطهری آن شهید راستین و آن ناصر واقعی حسین را با طعن و نیش و کنایه می نواختند.
امروز تو را به زور وا می دارند که از کربلای بی روح و مرده حمایت کنی و کربلای زنده را بگذاری و بگذری. حسینی را دوست داشته باشی که کاری با یزید و یزیدیان زمانه نداشته باشد. اگر در مجلس به اصطلاح حسینی شان شعری برای کربلای غزه و سوریه بخوانی تو را از مجلس شان بیرون می کنند. و اگر خلاف نظرشان حرفی بزنی با تهمت و افترا و پیامک و اطلاعیه و خبرگزاری و تهدید و تطمیع در صدد ریشه کن کردن فریاد تو برمی ایند و فی الفور به امام زمان خودشان - که با امام زمان واقعی بسیار تا بسیار متفاوت است تسلیت می گویند و بر سر و صورت می زنند که وادینا و واپیغمبرا و وا حسینا.
حسین (ع) از آن همه است. حسینی که من می شناسم همان حسینی ست که ملت در بند و هندوی هند را شصت سال قبل از زیر چنگال استعمار انگلستان آزاد کرد و حالا دارد در حوالی مزار خواهرش زینب(س) به بچه های مظلوم حزب الله آب می رساند. حسینی که من می شناسم خود خود حسین است نه سین سین سین هایی که از اکوهای گران شما بیرون می اید.
مرا ببخشید که حسین من کمی تا قسمتی با حسین شما فرق می کند.
برگرفته از وبلاگ شخصی استاد قزوه با نام عشق علیه السلام
+ نوشته شده در شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:45 توسط ح م شاهميرزايي بيدگلي
|