آيت‌الله خامنه‌اي به پیشنهاد چه کسی امام جمعه تهران شد؟  


امام بر اساس پيشنهاد چه کسي آيت‌الله منتظري را به امامت جمعه تهران منصوب کردند؟
چرا آيت الله خامنه‌اي با فاصله شش ماه به عنوان امام جمعه تهران معرفي شدند.

گروه سياسي مشرق - آيت‌الله طالقاني نخستين امام جمعه تهران بود؛ ايشان در شهريور 58 رحلت کردند. حضرت امام  ، آيت‌الله منتظري را به عنوان امام جمعه بعدي تهران منصوب کردند؛ اما پشت اين ماجرا چه اتفاقاتي افتاد و امام بر اساس پيشنهاد چه کسي آيت‌الله منتظري را به اين سمت منصوب کردند؟ چرا آيت الله خامنه‌اي با فاصله شش ماه به عنوان امام جمعه تهران معرفي شدند و آيت الله منتظري به قم رفت؟


اسدالله بادامچيان ماجرا را اين گونه تعريف مي کند: [1]

"در مورد امام جمعه تهران، صبح روز وفات مرحوم آيت الله طالقاني، که ملي‌گراها داشتند مرحوم زنجاني را براي امامت جمعه تهران طراحي مي‌کردند که بر امام تحميل نمايند، دوستان موتلفه با شهيد آيت‌الله بهشتي موضوع را در ميان گذاشتند و آیت الله بهشتي صبح زود به امام فرمود که بهترين، آيت الله‌خامنه‌اي هستند. لکن به طور موقت پيشنهاد اين است که به آقاي منتظري حکم داده شود بعد در فرصت مناسب آقاي خامنه‌اي منصوب گردند و امام اين را پسنديدند."



لرزش زمین به هنگام دفن شارون


 

به گزارش جهان به نقل از شبکه خبر، جنازه آریل شارون، جنایتکاری که از ۱۴ سالگی به گروه "هاگانا" نیروی ویژه کشتار خانواده های فلسطینی برای بیرون راندن آنها ار منازلشان، پیوست و تا پایان عمر دست از ریختن خون ساکنان سرزمین فلسطین برنداشت، دیروز در ویلا و مزرعه شخصی اش در صحرای نگو دفن شد.

در لحظه قراردادن جنازه شارون درون قبر، تمام منطقه با صدای مهیبی شروع به لرزیدن کرد به طوری که مراحل دفن به علت وحشت حاضرین، برای دقایقی متوقف شد.

پایگاه های زلزله نگاری جهان، وقوع زمین لرزه ای به قدرت سه و نیم ریشتر را ثبت کردند و نکته جالب آنکه، مرکز زلزله، منطقه دفن شارون گزارش شده است.




http://www.jahannews.com/images/docs/files/000337/nf00337767-1.jpg

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000337/nf00337767-2.jpg

رسانه های منطقه بلافاصله این خبر را به عنوان حادثه ای عجیب و عبرت آموز گزارش کرده اند.

رسانه های رژیم صهیونیستی نیز وقوع زمین لرزه را در زمان دفن شارون گزارش کردند و جالب آنکه حتی کاربران یهودی ساکن در سرزمین های اشغالی نیز در کامنت ها و پیام هایی که برای این خبر گذاشته اند، نوشته اند که حتی زمین فلسطین نیز حاضر به پذیرفتن جسد این جنایتکار نبود و مقامات، به زور او را دفن کردند

۰۹:۵۰

عکسی از مقام معظم رهبری در دوره تبعید


به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، سایت جوان‌آنلاین عکسی از مقام معظم رهبری در تبعیدگاه ایرانشهر به همراه شهید حجت الاسلام سید فخرالدین رحیمی را منتشر کرده است.

طنز هفته

به مناسبت مثلا هفتم شارون

پیام تسلیت ملک عبدالله پادشاه عربستان

انّا من الجحیم و الیه سارعون

اِنَّ الشّارون مُعلّمُ الشیطان فی السیاست و القتال و الکثافت کاری! اِنَّ الشّارون دائمُ القَتل و شارِبُ الدَّم و طالب الدردسر مِن المَهدِ الی اللَحد! هذا یَوم الموت الشارون و المُطالِباته و الرویاهائه. الشّارون لایَجعَلُ لَنا طَریقُ الدِّفاعِ مِنَ العَمَلکَردِه!  اِنَّ اللهَ لایَغفِرُ کُلُّ ظالِمٍ قاتلٍ جائرٍ قالتاقٍ کثیف!

والعنته علیه و علینا و علی موالینا



ما عرفناك حق معرفتك


ولادتپیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)گرامی باد


همه مجذوب یك خبر بودند

بی قرار پیامبر بودند

همه در انتظار لحظۀ ناب

جذب اخبار معتبر بودند

دور تا دور بیت عبدالله

دشمن و دوست در گذر بودند

مكّه انگار نور باران بود

همه حیران آن سحر بودند

دلربایی ترین شب عالم

همه آفاق مفتخر بودند

نوریان و موحدان مسرور

ناریان سخت ، بد نظر بودند

نوریان جمعی از بنی هاشم

ناریان پیروان شر بودند

پاسی از شب گذشته بود امّا

همه مبهوت یكدگر بودند

خبر آمد كه آمده احمد

همه مشتاق این پسر بودند

كه تواند كه وصف او گوید

مادحانی كه خود قمر بودند

عَجَز الواصفونَ عن صفتك

ما عرفناكَ حق معرفتك

بفیه در ادامه ی مطلب


ادامه نوشته

عمرم تباه شد


سید مهدی قوام و یخ فروش

سید مهدی قوام یه روز از مجلس روضه داشته برمیگشته خونش که یهو یه چیزی توجهش رو جلب میکنه. می شنوه که یه شخص داره های های داد میزنه و گریه میکنه…..

 میره جلو تر و میبینه که تو میدون شهر هیچ کاسبی نمونده به جز یه یخ فروش که داره داد میزنه: که آهای مردم بیایید یخ های منو بخرین،این همه سرمایه ی منه، سرمایه ام داره آب میشه و از بین میره…

.وقتی سید اون صحنه رو میبینه همه یخ های اون مرد رو میخره و خودش هم میشینه کنار دست اون مرد یخ فروش شروع میکنه به گریه کردن…

 

مرد یخ فروش میپرسه شما چرا گریه میکنی؟

 

سید میگه تو با این کارت چه درسی به من سیدمهدی دادی ...  تو یخ هات داشت آب میشد این همه داد زدی گریه کردی…..

من چیکار کنم که عمرم آب شد….

تو گناه آب شد…

 

سیدمهدی قوام و دزد !

آقای هاشمی نژاد تعریف کرد: از یک میوه فروش که روی چرخ میوه ریخته بود برای دیدن سید میوه خریدیم. وقتی خواستیم پول بدهیم، پول را قبول نکرد. گفتم اگر مبلغ را نگیری میوه را نمی‌برم. میوه فروش گفت آقا سید دست من را گرفت و از جهنم به بهشت برد چگونه پول بگیرم؟
بعد تعریف کرد یک روز سید با عیالش از خانه بیرون رفتند من هم که در محل به دزدی شهرت داشتم به خانه‌ی سید رفتم مقداری اسباب جمع کردم و خواستم از خانه بیرون بروم که در خانه باز شد و سید با عیالش وارد شد.
نگاهی به من کرد و سلام گرمی کرد و گفت «حالا که تا اینجا آمده‌ای بیا برویم یک چایی بخوریم»
داخل خانه برگشتیم. سید برایم میوه و چای آورد. بهم گفت:«اهل کجایی؟» گفتم خاکسفید. گفت:«این فرش دستی ها مال تو. یک چرخ دستی و میوه بخر و داخل آن بگذار. هرچه هم که از بارت ماند و نخریدند شب خودم از تو می خرم.»
با این کارش مسیر زندگی من را عوض کرد !
 
سایت:سائلین الزهرا

به مناسبت هفته ی وحدت


فتوایی از آیت الله العظمی وحید خراسانی توجه کنیم که منبع و مرجع آن، روایات نورانی اهل‌بیت، علیهم‌السلام، است:
سؤال: باسمه تعالی/ ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل‌سنت زندگی می‌کنند و آنها ما را کافر می‌دانند و می‌گویند شیعه کافر است در این‌صورت آیا ما هم می‌توانیم با آنها معامله به مثل کنیم و همان‌طوری که آنها ما را کافر می‌دانند ما هم با آنها معامله کفار کنیم. مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید./امضاء:جمعی از مؤمنین


پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم
هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء، صلی الله علیه وآله وسلم، بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است.
و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «ولاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»  و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: «ولاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا»  والسلام علیکم و رحمة الله

منبع:المصباحhttp://khedmaty.persianblog.ir/


هیچ کس تنها نیست؟


آثار استغفار


هر جا کم آوردی...حوصله نداشتی...گرفته بودی

پول نداشتی...کار نداشتی... باطریت تموم شد...

تسبیح رو بردار صدبار بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه.آروم میشی

استغفار آثار فوق العاده زیادی داره و فقط برای آمرزش گناه و توبه نیست...

حجاب یعنی

"حجاب یعنی: به انسان بودنم نگاه کن نه به زن بودنم"

در جامعه زن و مرد تقسیم نمیشوند. تقسیم زن و مرد خانوادگی است. در خانواده ست که یکی زن و یکی مرد است. در جامعه ما زن و مرد نداریم، انسان  داریم.

و اصلا یکی از فلسفه های حجاب همینه.حجاب میخواهد زن در عرصه عمومی باشد، در جامعه باشد ، توی صحنه سیاسی علمی ،اقتصادی فرهنگی باشه. حجاب واجب شد برای اینکه راه "حضور شرافتمندانه" زن در جامعه تضمین بشه. البته نه حضور غیر لازم حضوری که باز به غلبه جنسیت بر روابط اجتماعی شود، بلکه حضور انسانی، تا جایی که حضور حضور انسانی است. نه حضور مذکر و مونث... این حضور جزو مطالبات اسلامی است.

حجاب در درجه اول حفاظت از زن است، حفاظت از حرمت و کرامت اوست. زن اگر بدون حجاب و با خود آرایی بیاد در جامعه فضای جنسیت حاکم میشه در محیط و یک عرصه عمومی تبدیل میشه به یک عرصه جنسی.و مرد هم موجودی نیست که در برابر چنین محیطی بی تفاوت باشه. و اولین قربانی این وضعیت، یعنی اولین قربانی تضعیف حجاب زن است.

حجاب آمده که زن بعنوان انسان و  با شرافت در جامعه بیاید و بدون ان یا زن نباید به جامعه بیاید یا بعنوان مادینه بیاید بعنوان مونث. و برخوردهای اجتماعی بجای برخورد انسان با انسان تبدیل میشه به برخورد های مذکر و مونث.

و در چنین وضعی اولین قربانی  زنه ، بعد خانواده، بعد مرد و نهایتا کل جامعه...


قسمت هایی از سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی

تاجگذاری و آغاز امامت امام زمان(عج)


شعر تاجگذاری و آغاز امامت امام زمان(عج)


عالم امكان سراسر نور شد

شیعه بعد از سال ها مسرور شد

پور زهرا تاج بر سر می نهد

بر همه آفاق فرمان می دهد

حكم تنفیذش رسیده از سما

نامه ای با مُهر و امضاء خدا

می نشیند بر سریر عدل و داد

آخرین فرمانروای  ابر و باد

پادشاه كشور آیینه ها

تك سوار قصه ی آدینه ها

امپراتور زمین و آسمان

حُكمران سرزمین بی دلان

پهلوان نامی افسانه ها

تحت امرش لشگر پروانه ها

لشگری دارد بزرگ و بی بدیل

افسرانش نوح و موسی و خلیل

×××  

عرشیان و قدسیان فرمان برش

مردمان مهربان كشورش

ساحران مصر مبهوت اند و مات

از نگاه نافذ و افسون گرش

ساقیان و می فروشان جملگی

مست لایعقل شدند از ساغرش

عالمان حوزه های علم  عشق

درس ها آموختند از محضرش

نام های شاعران شیعه را

ثبت كرده ابتدای دفترش

×××

خیمه ای سبز و محقر قصر او

پایتختش شهر سبز آرزو

خادمان بارگاهش اولیاء

كاتبان نامه هایش اوصیاء

یوسف مصری سفیر دولتش

پیر كنعان هم وزیر دولتش

در حریمش قدسیان هو می كشند

فطرس و جبریل جارو می كشند

خیمه اش دارالشفای خاكیان

قبله گاه اصلی افلاكیان

عطر سیب و یاس دارد خیمه اش

گرمی و احساس دارد خیمه اش

بیرق عباس پیش تخت او

تكیه گاه لحظه های سخت او

چادری خاكی درون گنجه اش

گوشواری سرخ بین پنجه اش

نیمه شب ها عقده ها وا می كند

مخفیانه گنجه را وا می كند

بوسه باران می شود با شور و شین

گوهر انگشتر جدش حسین

آغاز امامت حضرت مهدی (عج)



24 راه برای تقویت حافظه


24 راه برای تقویت حافظه

تقویت حافظه با خواندن این دعا

آنچه در مورد تقویت حافظه و هوش از کتب روایی و ادعیه بیان شد، علت تامه محسوب نمی شود. بعضی از عوامل مربوط به هوش و حافظه در اختیار ما نیست و مربوط به عوامل ژنتیکی و وراثتی است.

مقدمتاً تعریفی از حافظه ارائه می شود، دکتر نصرت الله پور افکاری «حافظه» را اینگونه تعریف کرده است: «این اصطلاح مفهومی کلی دارد و به آن گروه از جریانات روانی که فرد را به ذخیره کردن تجارب و یادآوری مجدد آنها قادر می سازد، اطلاق می شود حافظه یکی از اجزای تعیین کنندة هوش افراد است.»[فرهنگ جامع روانشناسی روانپزشکی انگلیسی ـ فارسی پورافکاری، نصرت الله، جلد دوم، نشر فرهنگ معاصر].

همچنین شعاری نژاد کار حافظه را یادآوری و بازشناسی چیزی که قبلاً آموخته یا تجربه شده است، می داند.[ فرهنگ علوم رفتاری، شعاری نژاد، علی اکبر، نشر امیر کبیر]

به طور کلی اموری را که در تقویت حافظه و فهم مۆثرند می توان به چند دسته تقسیم بندی نمود:

الف) امور معنوی:

۱, یاد خدا (انجام امور عبادی و تکالیف شرعی به ویژه نماز اول وقت).

۲, خواندن دعاهایی که برای تقویت حافظه مۆثر است، از امام معصوم نقل شده است که از خدا بخواه که عقل تو را قوی بگرداند و از خدا طلب فهم و درک نما. [بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴ روایت ۱۷ روایت عنوان بصری.]

به عنوان نمونه چند دعا که برای تقویت حافظه مۆثر است بیان می کنیم:

۱ ـ سوره الرحمن را تا فبای آلاء ربکما تکذبان هر روز بعد از نماز صبح بخواند.

۲ـ مرحوم شیخ بهائی در کتاب تهذیب فرموده است به جهت زیادتی حافظه این دعا را بخواند.

الَلِّهُمَ ارْزُقْنی فَهْمَ النَّبِییّنَ وَ حِفْظَ الْمُرْسَلینَ وَ اِلْهامَ الْمَلائِکهَ الْمُقَرّبینَ آمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

۳ـ بعد از هر نماز این دعا را بخواند مجرّب است.

سُبْحانَ مَنْ لا یَعْتَدی عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یُاخِذُ اَهْلَ الاَرْضِ بِألْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّئُوفُ الرَّحیم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر.

۴ـ جهت قوت حافظه هر روز ده مرتبه بگوید:

فَفَهَّمْناها سُلیمْانَ وَ کُلاَّ آتیْنا فَهْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یَسْبَحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ آلِهِ اَکْرِمْنی بِالْفَهْمِ وَ الْحْفِظِ وَ الْخَیْرّ یا قاضِیَ الْحاجاتِ وَ صلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ.

۵ ـ هر روز صبح قبل از آن که کسی سخن بگوید این جمله را بخواند.

یا حَیَّ یا قَیَُّومُ فَلا یَفُوتُ شَیءُ عِلْمُهُ وَ لا یَئُودُه.

۶ ـ هر روز بعد از نماز نافله صبح بگوید.

اَللَّهُمَّ لا تُنسِنی ما اَقْرَءُ فی یَوْم هذا فَانَّکَ قُلْتَ سَنَفْرَئَکَ فلا تُنسی.

۷ ـ در حدیث سلمان فارسی (رضی اللّه عنه) آمده است که رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرموده است: هر کس آیة‌الکرسی را با زعفران بر کف دست راست خود بنویسد و آن را با زبان بلیسد و هفت بار چنین کند هرگز چیزی را فراموش ننماید.

۸- پنج ‌چیز است که حافظه را زیاد می‌کند و بلغم را از بین می‌برد:

۱ـ مسواک ‌کردن، ۲ـ روزه‌ گرفتن، ۳ـ قرائت قرآن‌، ۴ـ عسل ‌خوردن، ۵ـ کندر جویدن.

۹- قبل از مطالعات این جملات را بخوانید.

اَللّهُمَّ اَخْرُجْنی مِنَ الظَّلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَکْرِمْنی بِنُورِ الْفَهْمِ الَّلهُمَّ افْتَحْ عَلَینا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ انْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

۱۰- مردی از شیعیان توسّلات و ختم‌ها انجام داده که حضرت‌زهرا (سلام الله علیها) را در خواب ببیند و تقاضای حافظه کند. شبی در عالم خواب حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) را که در پشت‌ پرده‌ای قرار داشت مشاهده نمود تقاضایش را پرسید. عرض کرد کم حافظه و به شما ملتجی می‌باشم. فرمود: از این پس وضو را با آب ‌گرم بگیر، زیرا آب سرد جهت حافظه شما خوب نیست. آن مرد به دستور حضرت عمل ‌نموده حافظه‌اش قوّت گرفت.

۱۱- کسی که می‌خواهد حافظه‌اش زیاد شود مسواک کند و روزه بگیرد و قرآن بخواند مخصوصاً آیة الکرسی را، و ناشتا ۲۱ عدد مویز با هسته سرخ بخورد زیرا جهت فهم و حفظ ذهن مفید خواهد بود. نافع خوردن حلوا و گوشت نزدیک گردن و عسل‌ و عدس و کُنّدر می‌باشد.

۱۲- هر روز هفت مثقال مویز ناشتا بخورد و همچنین هر روز با غذا خردل میل نماید.

۱۳- جهت حافظه شیخ کفعمی فرماید: مویز و سعدکوفی و زعفران را با هم کوبیده و مخلوط کرده ناشتا بخورد.

۱۴- قرنفل و کندر خوب کوبیده تا نرم شود هر روز قدری ناشتا بخورد.

۱۵- از زیاد خوردن سردی بپرهیزد مانند ماست و برنج و امثال آن و خوردن آب زیاد.

۱۶- شیر حافظه را زیاد می‌کند و خوردن شیرینی‌جات و گوشت و عدس و عسل مخصوصاً ناشتا خوردن انار بالیله آن.

۱۷- مربای آویشن که با شکر درست شده باشد و همچنین خوردن اسطوخدوس جهت حافظه مفید است.

۱۸- دائم‌الوضو بودن و رو به قبله نشستن و به صورت علما نگاه‌ کردن و به عبادت مشغول‌ بودن و اطاعت پدر و مادر نمودن و روزه‌ داشتن و خوردن انگور و گرمی‌جات به طور عموم و خوردن آب ‌کم و خوردن غذای کم جهت زیادی حافظه مۆثر است.

۱۹- از پیغمبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) است که پنچ ‌چیز حافظه را قوی ‌می گرداند.

۱ـ شیرینی، ۲ـ گوشت نزدیک‌گردن، ۳ـ عدس، ۴ـ نان‌ سرد، ۵ ـ خواندن آیة الکرسی.

۲۰- خواندن قرآن به خصوص آیة الکرسی.

۲۱- اجتناب از چیزهایی که باعث فراموشی می‌شود مانند؛ معصیت و گناه، علاقه و وابستگی زیاد به دنیا، سرگرمی و اشتغال بیش از حد به آن و غمگین و محزون بودن برای مسائل دنیایی. [مفاتیح‌الجنان، کتاب باقیات صالحات]

۲۲- کاهش اضطراب و کسب آرامش به ویژه هنگام مطالعه.

۲۳- کاهش اشتغالات ذهنی.

۲۴- تقویت تمرکز و دقت.

گفتنی است، آنچه در مورد تقویت حافظه و هوش از کتب روایی و ادعیه بیان شد، علت تامه محسوب نمی شود. بعضی از عوامل مربوط به هوش و حافظه در اختیار ما نیست و مربوط به عوامل ژنتیکی و وراثتی است.

به عبارت دیگر، هوش و حافظه و استعداد هر انسانی برآیندی از عوامل متعدد وراثتی و محیطی است که بعضی از این عوامل در اختیار ما است. از قبیل آنچه در بالا گفته شد و بعضی از آنها از حوزه اختیار انسان خارج است؛ مانند نقش عوامل ژنتیکی اجداد گذشته. بنابراین نباید توقع داشت که با انجام کارهای فوق که قطعاً مۆثر هستند معجزه ایجاد شود که ناگهان بهره هوشی شخصی از ۹۰ به ۱۳۰ ارتقاء پیدا کند و اگر این چنین نشد اعتقاد به این توصیه هایی که معصومان (علیهم السلام) کرده اند کم شود.

منبع : سایت تفریحی به روزترینها

مادر


به مناسبت درگذشت جانسوز مادری مؤمنه ،مرحومه ی مغفوره حاجیه خانم حفیظیان همسر برادر جانبازمان آقای حاج غلامرضا جریده:

فردا نه
چند ساعت بعد هم نه ...
چند ثانیه دیگر هم نه...
همین الان ...
برای مادرت یک کاری بکن
اگر زنده است...دستش را
اگر به آسمان رفته است ... قبرش را ….
اگر پیشت نیست ... یادش را ….
اگر قهری...چهره اش را ….
اگر آشتي هستي...پايش را

ببوس....

اگر به آسمان رفته است همين الان برايش فاتحه بخون(حمیدباستانی)


نثار روح همه مادرهای ملکوتی به ویژه ایشون و نیز مادر شهید علی اصغر حاجی زاده(حاجیه خانم خدمتی مفرد) که امشب شب اول قبرشون هست،صلوات.

جمع قاتلین در آشپزخانه جمع است !


خطرات و مضرات استفاده از ظروف تفلون ، ظروف يكبار مصرف ، ظروف آلومينيومي ، مايكروفر ، ماشين طرفشويي ، فر برقي ، زودپز و فريز :
ظروف تفلون
=======
ظروف تفلون كه بيشترين طرفدار را در بين ظروف آشپزخانه دارد، يكي از مضرترين لوازم آشپزخانه است. 

پوشش تفلوني اين ظروف از دو لايه آستري و رويه تشكيل شده است كه رويه آن نچسب بوده و به دليل دارا بودن مواد پليمري كه نوعي پلاستيك هستند در مقابل حرارت هاي بسيار بالابه طور نامحسوس سوخته و گازهاي سمي ايجاد مي كند.حتي اگر تفلون خدشه دار نشده باشد، اين ظروف وقتي كه بسيار داغ مي شوند غذا را سمي مي كنند ولي به دليل درصد پايين اين سموم در كوتاه مدت عارضه اي بروز نكرده ولي اثرات سوء آن در درازمدت با علائمي نظير: سرطان، كوتاه قدي، ضايعات پوستي،كلسترول خون و ... ظاهر مي شود

همچنين در سنتز هموگلوبين دخالت مي‌كند و كم‌خوني را به همراه دارد. با گذشت بيشتر زمان به دليل پيوند ضعيفي كه در بين مولكول هاي تشكيل دهنده رويه تفلون وجود دارد در هر بار پخت و پز يك لايه بسيار نازك در حد ميكرون از تفلون به غذا مي چسبد .به همين دليل تفلون ظروف، خصوصا رويه آن طي چند ماه بتدريج از بين رفته و آستري باقي مي ماند.

با ايجاد اين حالت به اصطلاح نچسبي تفلون نيز به پايان خود مي رسد و پس از مدتي بتدريج آستري نيز به صورت نامحسوس وارد غذاها شده و سفيدي آلومينيوم هويدا مي شود. 

آلومينيوم نيز به دليل آن كه فلزي نرم بوده علاوه بر ورود مواد شيميايي به غذاها به صورت فيزيكي نيز با كشيدن قاشق و غيره به گونه اي مخرب وارد مواد غذايي گشته و به همراه آن خورده مي شود. ورود اين فلز به غذا علاوه بر از بين بردن طعم اصلي غذا، سبب بروز بيماري هاي عصبي مانند آلزايمر ، نرمي استخوان، انسداد روده، كم خوني و بروز بيماري هاي مزمن ديگر مي شود. 

با وجود اينكه هنوز مطالعات دقيقي در مورد اثرات زيان بار اين ماده روي انسان انجام نشده، اما بر اساس آزمايشات صورت گرفته ماده به كار برده شده در ظروف تفلون، در موش توليد انوع سرطان مي‌كند: سرطان كبد، پانكراس، سينه و بيضه. بخار حاصل از داغ شدن لايه بيروني تفلون نيز، براي پرندگان اهلي كشنده است موارد زيادي از مسموميت در پرندگان با بخارات حاصل از گرم شدن تفلون نيز گزارش شده كه به صورت عدم تعادل، دشواري در تنفس، ضعف و تشنج خودشان را نشان مي‌دهند، يا حتي گاهي باعث مرگ و مير حيوان به صورت آني يا تاخيري شده است. علاوه بر آن، اين بخارات مي تواند باعث بيماري موسوم به "تب بخار پليمر" در انسان شود كه حالتي شبيه سرما خوردگي ايجاد مي‌كند. البته اين بيماري در انسان برگشت‌ پذير و قابل درمان است 

دكتر تيم كراپ سم شناس مشهور و عضو شوراي بازرسي محيط زيست مي گويد:"‌ PFO " ماده اي است كه به مقدار زيادي در تفلون يافت مي شود و موجب بروز‌ ‌بيماري‌هاي داخلي و گوارشي و نقص عضو جنين مي شود و مقدار بالاي آن كه‌ ‌مي‌ ‌تواند با مصرف ظروف تفلون وارد بدن شود موجب ايجاد سرطان خواهد شد.همچنين استفاده از ظروف تفلون بازسازي شده موجب ايجاد مسمويت غذايي در مصرف كنندگان مي شود. 

چندي پيش هم محققان دانشگاه تورنتو بر پايه نتايج يك تحقيق اعلام كردند كه تفلون در اثر حرارت تجزيه مي‌شود و گازي كه در اثر تجزيه از آن متصاعد مي‌شود براي محيط‌زيست زيان‌آور است. 

ظروف يكبار مصرف
==========
متخصصان تغذيه و سلامت مي گويند: استفاده از ظروف يكبارمصرف پلي استايرن و بسياري از ظروف كاغذي موجود در بازار (به علت دارا بودن لايه اي از پلاستيك در رويه داخلي ظرف) موجب از بين رفتن ويتامين ها و پروتئين هاي موجود در غذا، ورود مواد سمي به غذا و تجمع اين مواد سمي در بافت چربي بدن كه بتدريج موجب خستگي، عصبيت، بي‌خوابي، كم شدن پلاكت‌ها و گلوبين، غيرعادي شدن كروموزوم‌ها، شيوع انواع سرطان‌ها(سرطان كبد، ريه و پروستات) و انتقال مواد خطرناك از طريق ژن ها از نسلي به نسل ديگر خواهد شد. 

انستيتو سرطان فرانسه نيزميزان سرطان زايي ظروف يكبار مصرف پلاستيكي و كاغذي را از درجه 3 به درجه 2 كاهش داده يعني آن ها را مواد به شدت خطرناك اعلام كرده است . 

ظروف آلومينيومي
==========

بقیه در ادامه ی مطلب:

ادامه نوشته

پیش قضاوتهی عجولانه

یکی از بحث های داغ این روزها داستان درگیری حاج محمود کریمی با سرنشینان یک خودرو در یکی از اتوبانهای تهرانه.خودرویی که یا با ماشین حاجی تصادف میکنه ویا مزاحمت خیابانی ایجاد میکنه و بعد از جر و بحثهایی منجر به شلیک چند تیر هوایی و شایدتیراندازی به سوی آن خودرو می شود.

ما از کم و کیف حادثه خبری نداریم ولی متن زیر به نظر من تذکری به جامعه ی ما است که در اینگونه موارد قابل تأمل است.

به گزارش جهان نیوز، سایت عقیق نوشت: با روضه‌هایش اشک ریختیم، با نوحه‌هایش سینه زدیم و دم گرفتیم، با مناجات‌هایش خیره به آسمان شدیم و «الهی العفو» گفتیم،با مولودی‌هایش نغمه سردادیم و خلاصه کلام آنکه بارها و بارها زلف دل را به صدای او گره زدیم تا خیمه ارباب. حاج محمود کریمی برای هیئتی‌ها تنها یک مداح نیست، او خالق بسیاری از خاطرات جاودانه ماست که روزها و شب‌ها زمزمه می‌کنیم.

و چقدر سخت است که امروز شاهدیم بسیاری از رسانه‌های داخلی و خارجی همصدا شده‌اند تا با اطلاعات غیر موثق و ناقصشان حکم صادر کنند و یکی از مداحان کشور را زمین بزنند، غافل از آنکه عزت و ذلت دست خداست.

پس از حرف و حدیث‌هایی که در این چند روز اخیر به وجود آمد، لازم است به چند نکته نیز توجه شود.


۱-حقیقتا چرا ما اینقدر علاقه به قضاوت داریم و حتی قبل از آنکه از جزئیات یک ماجرا که در قضاوت بسیار موثر است خبردار شویم، حکم می‌دهیم؟ حرف‌هایی که تا کنون از جزئیات ماجرای درگیری حاج محمود کریمی منتشر شده، هیچ کدام ابزار قضاوتی عادلانه را به مخاطب نمی‌دهد. در چنین شرایطی قضاوت کردن منطقی است؟ صرف اتکا به شنیده‌هایی که ممکن است تایید یا تکذیب شود، نمی‌توان کسی را محکوم کرد و این از مسلمات عقلی است.

۲- در چند روز اخیر شاهد بودیم که برخی رسانه‌ها بی‌محابا به این موضوع ورود کردند و حتی کار را به انتشار اهانت‌هایی زننده به یکی از مداحان کشور رساندند. جالب است که برخی سایت‌هایی که اساسا رویکردهایی اختصاصی داشتند، حوزه تخصصی خود را رها کردند و با همان اطلاعات ناقصی که ذکر شد، به تخریب محمود کریمی پرداختند. مثلا سایتی که رویکرد اصلی‌اش سینماست، با انتشار مطالب و تصاویر خاص، در اقدامی عجیب به این موضوع پرداخت و فضا را برای انتشار نظرات موهن باز گذاشت. البته از رسانه های بیگانه توقعی نیست.

۳- این نوشته قرار نیست حاج محمود کریمی را تبرئه کند، چرا که ما معتقدیم قضاوت دشوارترین کار دنیاست و چه بهتر که انسان خود را درگیر آن نکند، از سوی دیگر می‌‌گوییم هیچ کس در کشور مصونیت قضایی ندارد و حتی اگر مداحی دچار لغزش شد، باید پاسخگو باشد، ولی مشکل اینجاست که در ماجرای اخیر- تا کنون- هیچ حرف مستندی از دادگاه صالحه اعلام نشده تا مبنای قضاوت دیگران قرار بگیرد. از سوی دیگر، چه کسی می‌تواند بگوید تا کنون خطا نکرده، خب احتمال دارد یک مداح نیز دچار خطا بشود، چه اتفاقی رخ داده که گروهی اینقدر با بغض منتظرند تا بهانه‌ای پیدا کنند و زمین و آسمان را به هم بدوزند و هر چه دلشان خواست را نثار فردی کنند که شناسنامه‌اش نوکری سیدالشهداست. چرا نمی‌توانند محبوبیت فردی را ببینند که امروز مجالسش لبریز از جوانانی است که برای عرض ارادت به مولایشان، حاضرند در سرما و گرما روی سنگ‌ فرش خیابان بنشینند؟ اصلا به این موضوع اندیشیده‌اند که تخریب «بی‌مبنا»ی فردی که محور یکی از بزرگترین مجالس اهل‌بیت است، دست کم باعث تضعیف همان مجلس و در نتیجه کمرنگ شدن حضور جوانان می‌شود؟

درخواست بزرگی است اگر از قاضیان عجول این داستان بخواهیم، دست کم چند روز دندان بر جگر بگذارند تا اطلاعاتشان کامل‌تر شود؟ فراموش نکنیم که تا کنون چهره‌های بسیاری فدای این قضاوت‌های شتابزده و عجولانه ما شده‌اند.

بازی فوتبال با سرهای بریده شیعیان در سوریه


بازی فوتبال با سرهای بریده شیعیان در سوریه


به گزارش فارس، روز شنبه گروه‌های تروریستی فعال در سوریه تصویری را در صفحه توئیتر خود منتشر کردند که نشان می‌دهد اعضای این گروه‌ها تا چه حد از اصول اولیه انسانیت دور شده‌اند. در این تصویر، اعضای گروه «داعش» (دولت اسلامی عراق و شام) در حال فوتبال بازی کردن با سرهای بریده شده چند نفر از شیعیان سوری هستند.

کسانی که تحملش را دارن تصاویر را در ادامه ی مطلب ببینند.

ادامه نوشته

احمدی‌نژاد وقالیباف درتشییع شهدا


محمود احمدی نژاد و محمدباقر قالیباف امروز در مراسم تشییع پیکر ۵ شهید گمنام دفاع مقدس در میدان امام حسین(ع) حضور یافتند.



ادامه را ببینید:

ادامه نوشته

روی خاکِ حجره


شهادت امام الرئوف حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء برفرزند عزیزش حجت بن الحسن"عجل الله تعالی فرجه"تسلیت باد.

شب هم به قدر دیده ی تو، پر ستاره نیست

دریای غصه های دلت را، کناره نیست

گفتی به خادمت که درِ حجره را ببند

یعنی برای تشنگیت، راه چاره نیست

آقا شبیه مار گزیده، به خود مپیچ

آهسته تر، مگر جگرت، پاره پاره نیست

بهتر که خواهرت دم آخر نیامده

این صحنه ها که قابل درک و نظاره نیست

داری به یاد جدّ ِخودت گریه می کنی

روضه بخوان که جای گریز و اشاره نیست

تو روی خاکِ حجره ای و خاک، بر سرم

اما تنت اسیر هجوم سواره نیست


  محمد امین سبکبار

گریه های عبدالله(مرثیه ی  مجتبی"ع")


شهادتامام حسن مجتبی(ع)بر همه ی دلباختگان امام مجتبی (ع)تسلیت باد.


نبود تاب و توانی که وا کند لب را

گرفت با نگه خود سراغ زینب را

خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد

دوان دوان به کنار برادرش امد

رسید و چادر خود را که از سرش انداخت

نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت

صدای گریه و آه بلند می آمد

زبان خواهر دلخسته بند می آمد

کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم

دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم!

عزیز مادر من باز خونجگر شده ای

شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای

چرا عزیز دلم رد خون به لب داری

چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری

غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است

شبیه فاطمه پیراهنت عوض شده است

شنیده ام که چه رنجی ز  یار می بینی

شنیده ام که دو روز است تار می بینی

بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم

اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم

گرفته اشک دلم را صدای عبدالله

ببین که کشته مرا گریه های عبدالله

خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را

بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را

نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است

نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است

گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه

به عزت و شرف لااله الا الله

تن غریب وطن را بلند می کردند

تن شریف حسن را بلند می کردند

برادران همه رفتند زیر تابوتش

فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش

کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید

شکوه و جلوه تشییع مجتبی را دید

گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت

به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت

کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود

تلافی همه از کینۀ جمل شده بود

کنار قبر نبی از دل عقده واکردند

و از کمان همگی تیر را رها کردند

صدای ناله واغربتا به گوش آمد

چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد

چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است

به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است

ولی به کرب و بلا چهار هزار تیر انداز

هزارها لبه تیر تیز در پرواز

به سمت ساقی لب تشنگان فرود آمد

نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد

مجتبی شکریان همدانی

مرثیه ی رحلت پیامبر اعظم


رحلت و شهادت پیامبر اعظم(ص)برمسلمین عالم تسلیت باد.

 

مدینه، چه کردی رسول خدا را

گرفتی ز ما خاتم‌الانبیا را

چه بیدادگر بود، این چرخ گردون

که خاک یتیمی، به سر ریخت ما را

دریغا! که روح دعا، رفت در خاک

گرفتند از ما روان دعا را

به سوگ محمّد، بگریید، یاران

که زهرا ببیند، سرشک شما را

بیارید گل بر در بیت زهرا

که هم‌درد باشید، خیرالنسا را

الهی الهی که اهل مدینه

نبینند، تنهایی مرتضا را

الهی نبینم که زهرا به صحرا

دهد آب با اشک خود نخل‌ها را

مبادا که در بیت وحی الهی

بدون طهارت، گذارید پا را

ببوسید، روی حسین و حسن را

تسلّا دهید این دو صاحبْ عزا را

خدا را چه شد، آن طبیب دو عالم

که آورد، بر زخم‌ جان‌‌ها، دوا را

نه لب بر گلوی حسینش نهاده

نه بوسیده لعل لب مجتبا را

سلامی نداده است، بر اهل‌بیتش

زیارت نکرده است، بیت‌الولا را

زنان مدینه، چو جان در بر خود

بگیرید، دخت رسول خدا را

مبادا مبادا، گذارید تنها

در این روزها، عصمت کبریا را

زنان مدینه، به جان پیمبر

بگویید اسرار این ماجرا را

چرا شعله از بیت زهرا بلند است

ببینید، آتش زدند آن سرا را

دریغا! دریغا! که در پشت آن در

شکستند، ارکان ارض و سما را

بیایید، در آستان ولایت

که کشتند، ریحانةُ المصطفا را

خطاکار، آن بود، ای اهل عالم!

کز اوّل رها کرد، تیر خطا را

خدا را در بیت توحید و آتش؟

یهودند این جانیان، یا نصارا؟

یهود و نصارا به پیغمبر خود

روا داشت کی این چنین ناروا را؟

کسی کو زند، لطمه بر روی زهرا

به قرآن که کفرش بود آشکارا

نه سهمی، ز قرآن و اسلام دارد

نه دیده است، یک لحظه رنگ حیا را

ندیده است، پیغمبری، جز محمّد

ز امّت، چنین ظلم و جور و جفا را

شراری، ز بیت‌الولا رفت بالا

که بگرفت در کام خود کربلا را

عدو، آتشی زد به بیت ولایت

که بگرفت، تا حشر، دودش فضا را

زمام سخن را نگهدار «میثم»

که آتش زدی، قلب اهل ولا

غلامرضا سازگار

حماسه 9دی


 

حماسه 9دی


باطن روضه گرفتن به تو هشیاری بود

گریه و سینه زنی علت بیداری بود

هر کجا نام تو باشد درِ رحمت باز است

"نه دی" حاصل ده روز عزاداری بود

محمد کاظمی نیا


 
 


میلاد حضرت مسیح(ع) گرامی باد



پست زمستوني...


خدايا

 

در اين روزهاي اوليه زمستان

 

با تو عهد مي بندم

 

كه تمام سعيم را به كار گيرم

 

تا سرماي كلامم دل هيچ يك از بندگانت را نلرزاند

 

و گرماي مهرم بر سر تمام دوستانم مستدام بماند...

 

آدم برفی های بامزه snowmen winter

خودرو ويژه يک نماينده در صحن مجلس

ادامه نوشته

انتقاد رهبری از حرفهای نامناسب بعضی از مداحان و منبری ها


واقعاً یکی از گرفتاری‌های ما این است؛ حالا اسم مدّاحها بد در رفته، مخصوص مدّاحها نیست، مدّاح و غیر مدّاح ندارد. از کسانی که در این ماجرای منبر رفتن و از عاشورا خواندن وارد بوده‌اند - اعم از مدّاح و منبری و مانند اینها - مواردی دیده شده که حرفهای نامناسبی از اینها صادر شده.

اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام در تاریخ بیستم آبان ماه امسال مصادف با هفتم محرم‌الحرام ۱۴۳۵ با آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. رهبری در این دیدار رهنمودهایی درباره هیئات مذهبی و مجالس عزاداری اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام ارائه کردند .

متن کامل این بیانات بدین شرح است:

" بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

هیئت رزمندگان یک پدیده‌ی مبارکی است؛ نَفْس اینکه رزمندگان ما هیئت عزاداری تشکیل بدهند - محور و نقطه‌ی ثقل اصلی هم عزاداری عاشورا است؛ بقیّه‌ای که فرمودید، اینها حواشی لازم و خوبی است، امّا آن نقطه‌ی ثقل، احیای عاشورا، زنده نگه‌داشتن عاشورا و عمق‌یابی ژرفای حادثه‌ی عاشورا است - چیز بسیار مبارک و مهمّی است.

یک نکته این است که اصل انتساب هیئت به رزمندگان، یک معنای مهمّی دارد. رزمندگان یعنی کسانی که در مواجهه‌ی با دشمن مجاهدت کردند؛ مجاهدت هم اعمّ از مقاتله است؛ مقاتله یعنی جنگ نظامی، مجاهدت مجموعه‌ای از انواع مبارزه‌ها است؛ جنگ نظامی، جنگ فکری، جنگ روحی، جنگ اجتماعی، مجموع اینها اسمش مجاهدت است، مجاهدت شامل همه‌ی اینها هم هست. آن کسانی که اهل مجاهدت در راه خدایند - یکی از خصوصیّات مجاهدت و معنای جهاد این است که دشمن در مقابل انسان باشد؛ هر تلاشی را جهاد نمیگویند؛ ممکن است کسی یک کار علمی‌ای هم بکند امّا جهاد نباشد؛ جهاد، آن حرکتی است که در مواجهه‌ی با یک خصم، با یک دشمن، انجام میگیرد - و این خصوصیّت را دارند، این روحیّه را دارند، برای همه‌ی اجتماعات وجودشان مبارک است؛ چون اجتماعات بشری خالی از دشمن نیستند - حالا کم یا زیاد؛ یک وقت مثل ما دشمن زیاد دارند، یک وقت هم این قدر دشمن ندارند امّا بالاخره دارند - و اگر چنانچه این جامعه در درون خود یک نیروی مواجه‌شونده و مقابله‌کننده‌ای داشته باشد که همان مبارزین و رزمندگان و مجاهدین هستند، میتواند احساس امنیّت بکند؛ والّا اگر این را نداشته باشد، مثل بدنی است که در درون خودش آن گلبول‌های سفید را که مثلاً مأمور به مواجهه هستند، نداشته باشد؛ انواع و اقسام بیماری‌ها بر این جامعه ممکن است عارض بشود. اینکه این مجموعه بیایند برای مسئله‌ی عاشورا و مسئله‌ی عزاداری حسین‌بن‌علی (علیهماالسّلام) تلاش بکنند و کار کنند و آن را گرم و گرامی و زنده بدارند، این خیلی کار مناسب و لازمی است.

بنابراین نَفْس این انتساب، یعنی انتساب هیئت عزاداری به رزمندگان، چیز مبارکی است، چیز خیلی خوبی است، این را رها نکنید و هر چه میتوانید حفظ کنید و نگه دارید.

نکته‌ی دیگر این است که اسم هیئت در آن تبادر عرفی، به معنی‌ بی‌نظمی است؛ میگویند فلانی هیئتی عمل میکند، یعنی بی‌نظم عمل میکند. تقریباً میشود گفت شما اوّلین کسانی هستید که آمدید این مجموعه‌ای را که گویا طبیعتش طبیعت "بی‌نظمی" است، تحت نظم درآورید؛ این خیلی چیز خوبی است.

خب، هیئتی بودن - که به اصطلاح تعبیری از بی‌نظم بودن است - به‌خاطر چیست؟ به‌خاطر این است که وقتی کسی وارد هیئت امام حسین میشود هیچ‌کس به او نمیگوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛ کِی بیا، کِی برو؛ کاملاً همه‌ی تحرّکات، برخاسته‌ی از اراده‌ی مردم و خواست خود مردم است که آن هم ناشی از ایمان آنها است؛ این چیز خیلی خوبی است، این را باید نگه دارید؛ یعنی ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گیرایی خود هیئت و خود این کانون را برای دلهای مردم باید نگه دارید، این را باید حفظ کنید، یعنی جوری نشود که حالت اداری و مانند اینها پیدا بکند.

به نظر من مراکز شماها حسینیّه‌ها است. شما مرکز اداری نمیخواهید؛ حسینیّه، هیئت، مسجد، مراکز شما اینها است. یعنی اگر آمدیم ما اینجا را وابسته کردیم به یک اداره‌ای و یک ساختمانی و طبقه‌ی اوّل و طبقه‌ی دوّم و صندلی گردان و مانند اینها، این دیگر هیئت نمیشود؛ میترسم اشکال پیدا بکند، نمیگویم قطعاً هیئت نمیشود، امّا به نظرم میرسد که طبیعت کار هیئت این است که مردم با عشق و شور و اشک بیایند طرف مجلس امام حسین؛ این است که اثر میکند؛ این است که از دلش این انقلاب میجوشد، یا لااقل مزرَع خوبی برای رشد فضائل انقلابی و معارف انقلابی میشود.

نکته‌ی بعد که خیلی مهم است، همین مسئله‌ی تربیت نیروها یا حراست از نیروهای گوینده و خواننده از خطاها و اشتباهات است؛ این خیلی مهم است. واقعاً یکی از گرفتاری‌های ما این است؛ حالا اسم مدّاحها بد در رفته، مخصوص مدّاحها نیست، مدّاح و غیر مدّاح ندارد. از کسانی که در این ماجرای منبر رفتن و از عاشورا خواندن وارد بوده‌اند - اعم از مدّاح و منبری و مانند اینها - مواردی دیده شده که حرفهای نامناسبی از اینها صادر شده. یک وقت حالا من و شما نشسته‌ایم، یک حرف غلطی هم از دهان بنده می‌آید بیرون، چیزی نیست، چون‌ دو نفر پهلو هم نشسته‌اند، مهم نیست؛ یک وقت نه، ما هزار نفر، ده هزار نفر، گاهی پنجاه هزار نفر مستمع داریم، گاهی این جمعیّت تبدیل میشود به جمعیّتهای میلیونی به‌خاطر انتشار؛ اینجا باید محاسبه بشودکه تأثیر یک حرف غلط و نامناسب بر روی ذهن مخاطب چیست. یک عدّه‌ای همان حرف غلط را قبول میکنند، و یک معرفت غلطی پیدا میکنند؛ یک عدّه‌ای آن را استنکار میکنند و این استنکار موجب میشود که از اصل دین زده بشوند؛ بین کسانی و کسانی سرِ این حرف اختلاف می‌افتد؛ ببینید، از چند جهت مجاری فساد به‌وجود می‌آید برای یک حرف غلطی که یک نفر میزند. از قدیم دیده بودیم ما - مخصوص حالا نیست؛ از بچّگی میرفتیم روضه و پای منبر - گاهی روضه‌خوان‌ها روضه‌هایی میخواندند که معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف است، امّا میخواندند؛ برای اینکه حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گریه کنند. مگر به هر قیمتی باید این کار را کرد؟ حادثه را بیان کنید؛ با هنرمندی بیان کنند تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب بشود، نه اینکه خلاف بگویند. حالاها هم میشنوم، منبری یا مدّاح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین میکند و میگوید آقا هرچه داری از امام حسین داری! شما فکرش را بکنید! این چه حرفی است و این چه مُهمل‌گویی‌ای است که کسی این‌جور درباره‌ی امیرالمؤمنین حرف بزند؟ امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد؛ چرا نمیفهمند این معانی و این مسائل را؟ آن‌وقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بیاید میگویند؛ یعنی اینها را خیلی باید به‌نظر من بزرگ بشمُریم.

یک نکته هم همین مطلبی است که آقای نجات اشاره کردند که درست هم هست. هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقه‌مند به امام حسین است، یعنی علاقه‌مند به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امام حسین این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزاداری مراقب باشد که نبادا وارد مباحث اسلام سیاسی بشود، این غلط است. البتّه معنای این حرف این نیست که هر حادثه‌ی سیاسی در کشور اتّفاق می‌افتد، ما باید حتماً در مجلس روضه آن را با یک گرایش خاصّی - حالا یا این طرف، یا آن طرف - بیان کنیم و احیاناً با یک چیزهایی هم همراه باشد؛ نه، امّا فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکی که امام (رضوان الله علیه) در این مملکت ترسیم کردند و باقی گذاشتند، اینها بایستی در مجموعه‌ها و مانند اینها حضور داشته باشد.

به هر حال کار کارِ بزرگی است، کار مهمّی است؛ و شایسته‌ترین مجموعه‌هایی که میتوانند برای امام حسین عزاداری کنند، واقعاً همین مجاهدین فی‌سبیل‌الله‌اند، همین رزمندگانند، همین جوانها هستند؛ و شما این را قدر بدانید و این را هدایت کنید؛ هدایت کنید. این میتواند یک چشمه‌ی خورشید و چشمه‌ی نوری باشد برای اِشعاع در مغزها و در فکرها و در دلهای مخاطبین که بتواند اینها را از لحاظ معارف اسلامی و معارف دینی بالا ببرد.

چقدر خوب است که در محافل هیئتها، به مسئله‌ی قرآن - قرآن‌خوانی و معارف قرآنی - اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحه‌خوانی‌ها مضامین اسلامی، مضامین انقلابی، مضامین قرآنی گنجانده بشود؛ یک وقت هست که سینه میزنند و صد بار با تعبیرات مختلف مثلاً میگویند «حسین وای»، خب این یک کاری است امّا هیچ فایده‌ای ندارد و هیچ چیزی از «حسین وای» انسان نمیفهمد و یاد نمیگیرد. یک وقت هست که شما در همین مطلبی که عزادار تکرار میکند و حرفی که با آن سینه میزند، با زبان نوحه و با زبان شعر، یک مسئله‌ی روز، یک مسئله‌ی انقلابی، یک مسئله‌ی اسلامی، یک معرفت قرآنی را میگنجانید؛ او وقتی تکرار میکند، در ذهن او ملکه میشود؛ این خیلی باارزش است، کاری است که هیچ‌کس دیگر غیر از شما نمیتواند این کار را بکند؛ یعنی هیچ رسانه‌ای واقعاً قادر نیست که این‌جور معارف الهی را با جسم و جان و فکر و روح و احساس و عقل و مانند اینها آمیخته کند. لذا کار کار مهمّی است، کار بزرگی است و امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال بهتان توفیق بدهد و شما را مأجور بدارد که بتوانید به بهترین وجهی ان‌شاءالله این کار را پیش ببرید.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌"

ردپاي عامل ترور شهيد بهشتي در آلمان


ردپاي عامل ترور شهيد بهشتي در آلمان
دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۱۵
مرجع : سايت خبری مشرق
يك مقام آگاه گفت: مسعود كشميري عامل انفجار نخست وزيري و محمدرضا كلاهي صمدي عامل انفجار حزب جمهوري اسلامي در آلمان رويت شده اند.
ردپاي عامل ترور شهيد بهشتي در آلمان
به گزارش افکارنیوز، يك مقام آگاه گفت: مسعود كشميري عامل انفجار نخست وزيري و محمدرضا كلاهي صمدي عامل انفجار حزب جمهوري اسلامي در آلمان رويت شده اند.

وي كه خواست نامش فاش نشود، در گفت و گو با ايرنا گفت: نامبردگان كه از اعضا و هواداران فعال گروهك تروريستي منافقين و خط نفوذ فرقه رجوي در نهادهاي حياتي، حساس و مهم جمهوري اسلامي بودند، هنگام خوردن غذا در رستوراني در شهر كلن و هنگام رانندگي در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شده اند.


وي گفت: مسعود كشميري عامل انفجار نخست وزيري در هشتم شهريور ۱۳۶۰ و از عوامل نفوذي فرقه رجوي و همچنين جانشين دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران و همسرمينو دلنواز از اعضاي فعال منافقين بود كه با جاسازي بمب در كيف همراه خود و خروج از محل جلسه نخست وزيري باعث شهادت شهيدان محمد علي رجائي و محمد جواد باهنر رييس جمهور و نخست وزير جمهوري اسلامي ايران شد.

اين مقام آگاه توضيح داد: همچنين محمدرضا كلاهي صمدي نيز كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتي با خط دهي گروهك منافقين وارد كميته انقلاب اسلامي و حزب جمهوري اسلامي شد، عامل انفجار حزب جمهوري اسلامي در روز هفتم تير ماه سال۱۳۶۰ مي باشد كه اين انفجار منجر به شهادت آيت‌ الله سيدمحمد ‌حسيني بهشتي و ۷۱ تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و مقامات دولتي از جمله معاونين وازرتخانه‌ها شد.

وي اضافه كرد: اين فرد زير نظر يكي از افراد كادر مركزي گروهك تروريستي رجوي به نام هادي روشن روان با نام مستعار مقدم فعاليت مي كرده است

سرِ قبرِ آفتاب

اربعین حسینی،عاشورای ثانی، برحسینیان رحمانی تسلیت باد.


                                            
     کاروان داشت می رسید از راه ، دل زینب در التهاب افتاد

تا که چشمِ ستاره های کبود ، به سرِ قبرِ آفتاب افتاد

کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود

به مرورِ غمِ خودش که رسید ، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد

دختری سمت علقمه می رفت ، مادری سمت قبرِ کوچکِ خود

خواهری بر سرِ مزارِ خودش دل به دریا زد و به آب افتاد

گفت: اگرچه که بی پر آمده است ، بی پر و بی برادر آمده است

چشم واکن که خواهر آمده است ، که پس از تو در اضطراب افتاد

زینبی که اسیرِ مویت بود ، بینِ خون، گرمِ جستجویت بود

دربه در شد ، درست آن وقتی که به مویِ تو پیچ و تاب افتاد

بعدِ تو خیمه در حصار آمد ، از زمین و زمان سوار آمد

به حرم امرِ بر فرار آمد ، همه ی خیمه در عذاب افتاد

پای غارت به خیمه ها وا شد ، دست هایی پلید پیدا شد

"سرِ یک گوشواره دعوا شد" ، سنگ بر شیشه ی گلاب افتاد

داغدارم هنوز از کوفه ، از گریزِ رئوسِ مکشوفه

داغداری از آن زمانی که از سرِ بچه ها حجاب افتاد

تشنگی های تو کویرم کرد ، غمِ دوریِ تو اسیرم کرد

ماجراهای شام پیرم کرد ، راه در مجلسِ شراب افتاد

خیزران را که غرق خون دیدم ، از غرورِ رقیه ترسیدم

لرزه بر جانِ بچه های تو و بر لبت بوسه بی حساب افتاد

آتشِ فتنه تیز می کردند ، تشتِ زَر را عزیز می کردند

صحبت از یک کنیز می کردند ، گریه در نغمه ی رباب افتاد

در اسیری امیر بودن را از نگاه تو خوانده ام ، یعنی :

می شود با همین نگاه از عرش مثل یک سجده مستجاب افتاد

شاعر:محمد بختیاری