نامه ی احمدی نژاد به روحانی


احمدی‌نژاد، روحانی را به مناظره دعوت کرد

محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور سابق کشورمان طی نامه‌ای حسن روحانی را به مناظره دعوت کرد. احمدی‌نژاد گزارش ۱۰۰ روزه رئیس جمهور و تقاضای مردم و کار‌شناسان را دلیل دعوت روحانی به مناظره اعلام کرده است.

به گزارش «تابناک»، متن این نامه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حسن روحانی

رئیس‌محترم جمهوری اسلامی ایران

سلام علیکم

با آرزوی موفقیت برای جنابعالی و خدمتگزاران دلسوز در سراسر کشور، با آنکه اینجانب ـ حتی پس از شنیدن گزارش چند روز گذشته شما که بر «پایه» «انتساب عناوین غیرمنصفانه و بی‌پایه» به دولت‌های نهم و دهم شکل گرفته بود ـ به اقتضای مصالح کشور، بنا بر سکوت داشته و دارم، لکن به احترام تقاضاهای بی‌شمار گروه‌های مختلف مردم و از جمله صاحب‌نظران سیاسی و اقتصادی‌، لازم دیدم که از جنابعالی دعوت نمایم تا در فضایی کاملاً دوستانه و صمیمی، در مناظره‌ای صریح، اصولی و روشنگر در منظر افکار عمومی، ابهامات و حقایق ناب را آنطور که هست، مورد تصدیق و تاکید قرار دهیم تا از فرصت برداشتن گام‌های بلند و استوار در مسیر روبه جلوی کشور دریغ نشود.

اینجانب با تأکید مجدد بر لزوم تحکیم‌ دوستی‌ها و حفظ وحدت و همدلی به ویژه در شرایط کنونی، این روشنگری را از جهت پاسداشت تلاش‌های گسترده، صادقانه و کم‌نظیر همکاران و کارکنان دولت در سراسر کشور و نیز قشر وسیعی از فعالان عرصه خدمت در بخش خصوصی، وظیفه خود می‌دانم، چرا که بار مسئولیت پیشرفت آتی ایران عزیز عمدتا و همچنان بر دوش این عزیزان خواهد بود. بدیهی است که جفا بر این خیل عظیم می‌تواند خسارات جبران‌ناپذیری را متوجه کشور نماید.

خدا را شاهد می‌گیرم که این دعوت نه بر اساس یک حس شخصی، بلکه بر مبنای احساس تکلیف دینی و ملی صورت می‌گیرد، وگرنه اینجانب و همکارانم در طول ۸ سال مسئولیت خود، زمانی که در عین تحمل بار سنگین خدمات کم‌سابقه در جای‌جای میهن اسلامی به موازات دشمنی‌های بیگانگان، حجم کم‌نظیر ناملایمات و بی‌مهری‌های برخی در داخل را به عشق ملت بزرگ ایران به جان پذیرفتیم، امتحان خود را به نیکی پس داده‌ایم.

همچنین در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در شرایطی که دولت دهم در فقدان نماینده‌ای از خود در رقابت‌ انتخاباتی و مآلا پاسخگویی ـ آماج حجم سنگین و گسترده‌ای از اتهامات و انتقادات ناروا بود ـ به خوبی و شایستگی به وظیفه شرعی و قانونی خود در صاینت از آرا مردم عمل کرد و با برگزاری انتخاباتی قانونی و سالم، ظرفیت بالای خود را به ظهور رساند. علاوه بر ضرورت حمایت و دفاع از تلاش‌های شبانه‌روزی نیروهای مخلص و سخت‌کوش کشور در همه حوزه‌ها و قوه‌ها، چیزی که موجب مزید نگرانی شده این است که نادیده انگاشتن ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها و داشتن برآوردهای ناصحیح و آمارهای نادرست از وضعیت کشور چه بسا به تصمیم‌سازی‌های ناصواب در عرصه سیاسی و اقتصادی داخلی و بین‌المللی و تضعیف امید و نشاط ملی بینجامد.

از این رو با تأکید مجدد بر این دعوت به عنوان قطره‌ای از اقیانوس ملت ایران آمادگی دارم که همه توان و تجربه خود را برای تسهیل و پیشبرد امور در خدمت دولت قرار دهم.

خادم ملت ایران

محمود احمدی‌نژاد

به نام نامی سر

 

به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر

قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق

که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن

به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر

سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»

همان سری که “یحب الجمال” محوش بود

جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک، همه بودن سروران را سر

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان

حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس، ” أجنّنی”گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

بنازم ” أم وهب” را، به پاره تن گفت

برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر

چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید

به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر

همان که احمد و محمود بود سر تا پا

همان سری که خداوند بود، پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد

پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

میان خاک، کلام خدا مقطعه شد

میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ی اسب

چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود

به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است

جدا شده است و نیفتاده است از پا سر

صدای آیه کهف الرقیم می‌آید

بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام

که آفتاب درآورد از کلیسا سر

عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟

به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی

دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر

شاعر سید حمید برقعی

باتشكر از «محمد حسين »به خاطر ارسال اين شعر عالي

منافع سعودی و اسرائیل

 

 یک شاهزاده سعودی: منافع عربستان سعودی و اسرائیل منطبق شده است!

 

/7432/

آسیبهای عزاداری ها

سلام دوستان همراه:


باتوجه به سپری شدن دهه ی محرم و ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(سلام الله علیه)و در پیش رو بودن ماه حزن انگیز صفر،در این پست میخام یه نظر خواهی بکنم امیدوارم همراهان عزیز ،مارا یاری کنندو از بیان نظرات راهگشای خود دریغ نفرمایند:

1-به نظر شما اصلی ترین آسیبهای عزاداری ها و مراسم مذهبی ما چیستند؟

2-راهکار پیشنهادی شما برای رفع این آسیبها چیست؟

راه عشق است


به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، سرکار خانم ساراسادات باختر، شاعر جوان و انقلابی کشورمان شعری جدید در قالب غزل مثنوی سروده و با نام «یادمان رفته مگر» در وبلاگ شخصی خود قرار داده است.

 

متن این شعر به شرح ذیل است:

 «یادمان رفته مگر»

راه عشق است و خطر، مردِ سفر می خواهد
بُرد با ماست ولی سود و ضرر می خواهد

 

عرصه ای نیست ولی جنگِ دفاعی  دگر است
همسفر! اسلحه بردار که وقت خطر است

 

وقتِ «هَل یَنصُرُنی» آمده  روزِ یاریست
اشکِ غم از قدحِ خونِ شهیدان جاریست

 

یادمان رفته مگر  نوپسران ، مرد شدند ؟!
نو نهالانِ گلستانِ وطن  زرد شدند؟!

 

یادمان رفته مگر یادِ امام و شهدا؟!
که نوشتیم: «دگر جنگ تمام...»  و شهدا،

 

همه بر جمله ی ما سخت تاسّف خوردند
مادرانی که ز دوریِ پسرها مردند

 

جنگ، آغاز شده ما همه تنها هستیم
و در اندیشه ی آسایشِ فردا هستیم

 

خطِ اول شده سرخیِ لبِ دلبرها
وای بر غیرت ِما!، وای بر این مادرها!
 
آتش فتنه ی دشمن،  شده سیگارِ خطر
زندگیمان شده یک آینه ی خاک به سر

 

لحظه ای نیست که با یاد شهیدان باشیم
یادمان رفته که آماده ی میدان باشیم

 

باز هم قافله ی کشفِ حجاب آمده است
دشمن باخته با طرح ِنقاب آمده است

 

خواب دیدم که شهیدان ، همه برخاسته اند
عرش،  ویران شده و روز حساب آمده است

 

خون دل می خورد از غربت خود مردی که،
از غمِ مردمِ دنیا به عذاب آمده است

 

نگذاریم که ویرانه کند دنیا را
دشمنی را که خودش ، خانه خراب آمده است

 

چنگ بر دامنه ی مُعجزِ قرآن بزنیم
دشمن این مرحله با مکرِ کتاب آمده است

 

نکند یکسره مدیونِ سوالش باشیم
زینبی را که به دنبال ِجواب آمده است

 

یادمان رفته مگر  «همّت و چمران ها» را؟!
بمب های سحر و غربت انسان ها را

 

«باکری ها » لب دجله به تماشا هستند
یادمان رفته مگر  منتظر ما هستند؟!

 

یادمان رفته مگر مادرشان  «زهرا» را؟!
چادرِ سوخته و بی کسی مولا را؟!
 
یادمان رفت و نخواندیم  و شبی گم کردیم
مصحفِ پاره ی  هفتاد و دو  عاشورا را

 

تشنگی را نچشیدیم که بردیم از یاد
عطشِ بی رمقِ حنجره ی دریا را

 

ما که همسفره ی مولا شده بودیم ولی
پای این سفره نخوردیم غمِ فردا را

 

روزی از آخرتِ خویش خبر می گیریم
که چه کردیم همه عاقبتِ دنیا را

 

ولی ای کاش شهیدان  نظری بنمایند
بکشانند به خود قبله ی این دلها را...